بس باشد
سودای ترا بهانهای بس باشد
مستان ترا ترانهای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانهای بس باشد
سودای ترا بهانهای بس باشد
مستان ترا ترانهای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانهای بس باشد
در مورد پستی ک عکسشو گذاشتم باید بگم ک
پشیمون شدم،ک//صمادرت
چیه
دلم میخواد فحش بدم
مشکل داری مشکل دارییی
دلم برات تنگ شده
دیگه داره حرصم در میاد،
اک بلاگیکس میخرم قیمت توافقی پیوی
گفتی سه شنبه میام و من هر روز توی سه شنبم فقط
من کشوری نبوده ام ایجاد کن مرا
در مرز من بیا آباد کن مرا
من مجمع الجزایر تنهایی و غمم
پهلو بگیر پهلوی من شاد کن مرا
من را که ریشه های درختی شکسته ام
قایق بساز از تنش آزاد کن مرا
بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت
دور از همه،همه،همه فریاد کن مرا
در جای جای خاک تنم رد پای توست
گاهی تو هم به نام وطن یاد کن مرا
خب ی ماهی هست ک اینجا پست نذاشته بودم،حقیقتش هنوز زندم ولی خب فشار زندگی و گشا..
اره دیگه این چیزا نمیزارن زیاد بلاگیکس آن شم خلاصه که دیگه کم اینجا پست میذارمم
فاضل نظری یه شعری داره که میگه :
یك روز دیگر کم شد از عمرت خداراشکر
امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی :)!'
گریه کردی و گریه خواهم کرد !
دیر بودی و زود خواهم شد .
مثل سیگار اولت هستم ؛
تا تھ قصه دود خواهم شد . .
_کی مونده کنارت؟
+هیچکس آقا؛ هیچکس!
آنان که به سر مستی ما طعنه زنانند
بگذار بمانند به خماری، که ز ما هیچ ندانند.
بیشتر از همیشه نیازت دارم
من اهلِ عشق وُ عاشقی نبودم؛ اما تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمهی پیراهنت گیر کرد .
تراپیستم یه بار توی جلسات حرفِ خیلی قشنگی زد :
گفت همهی مراجعینی که مثل تو استرس بالایی دارند یه ویژگی مشترک دارند ، میخوان به هر قیمتی شده آدمهایی که در حقشون بدی کردن رو متوجه کنن کارشون اشتباه بوده !
گفت : تمامِ احتیاجِ من در دو کلمه خلاصه میشود
آدمِ امن
نوشته بود : حس میکنم دارم برای چیزی انتظار میکشم
که هیچوقت قرار نیست ، اتفاق بیوفته
محبوبِ من،محبوب دیگران نشو.
میگفت :
کاش آهنگ برگرد سیجل رو بفرستم برات ؛ توام برگردی
اهنگش>>>
میبینی ؟ طوری در رنجکشیدن ماهر شدهای ، که گاهی خودت هم زخمهایت را از یاد میبری ، میخندی و این خندیدن درد دارد .
کنار پنجره سیگار میکشید خسته بود! اونقدر خسته بود که یادش رفت بعد آخرین پک سیگارو بندازه پایین نه خودشو .